محکمه الهی2
خیام آمدیه بطری هم تودستش رفت وگرفت یه گوشه ای نشستش
حاجی بلندشدوباصدای بلندگفت این آقا باید بره جهنم
خدابهش گفت تودخالت نکن به اهل معرفت جسارت نکن
بگوچرابه خون این هلاکی این که نه مدعی داره نه شاکی
نه گردوخاک کرده ونه هیاهو نه عربده کشیده و نه چاقو
نه مال این و اونو برده فقط عرق خریده رفته خورده
آدم خوبیه هوا شو داشتم اینجا خودم براش شراب گذاشتم
یهو شنیدم ایست خبرداردادن نشسته هابلندشدن واستادن
حضرت اسرافیل ازاونوراومد رفت روی چارپایه وچندتاصورزد
دیدم دارن تخت روان میارن فرشته هارودوششون میارن
مونده بودم که این کیه خدایا تو محشر این کاراچیه خدایا
فکرمی کنیدداخل اون تخت کی بود؟ الان میگم یه لحظه اسمش چی بود؟
همون که کاراش عالی بود اون که تودنیامثل توپ صداکرد
همون که این لامپ هارواختراع کرد همون که کاراش عالی بود اون دیگه
بگید بابا توماس ادیسون دیگه خدابهش گفت دیگه پایین نیا
یه راست بروبهشت پیش انبیاء وقت وتلف نکن توماس زودبرو
به هروسیله ای اگربودبرو ازروی پل نری یه وقت میوفتی
میگم هوایی ببرندومفتی بازحاجی ساکت نتونست بشینه
گفت که مفهوم عدالت اینه توماس ادیسون که مسلمان نبود
این بابا اهل دین وایمان نبود نه روضه رفته بود نه پای منبر
نه شمرمیدونست چیه نهد خنجر یه رکعت هم نمازشب نخونده
باسیم میماش شب روبه صبح رسونده حرفای یاروکه به اینجا رسید
خدایه آهی ازته دل کشید حضرت حق خودش رو جابجاکرد
یه کم به این حاجی نگاه نگاه کرد از اون نگاه ها ی عاقل اندر
سفیرشوبایدبیارن اینور بااینکه خیلی خیلی خسته هم بود
خطاب به بنده هاش دوباره فرمود شماعجب کله خرهایی هستید
باباعجب جونورهایی هستید شمراگه بود آدلف هیلترهم بود
خنجراگه بود رورورهم بود حیفه که آدم خودشوپیرکنه وسوزنش یه جاگیرکنه
میگید توماس من مسلمان نبود اهل نماز و دین و ایمان نبود
اولاازکجا میگید این حرفو دربیارید کله ی زیر برفو
اون منو بهترازشما شناخته دلیلش هم این چیزهایی که ساخته
درسته گفتم که عبادت کنید نگفتم به خلق خدمت کنید؟
توماس نه بمب ساخته ونه جنگ کرده دنیا رو هم کلی قشنگ کرده
من یه چراغ که بیشترنداشتم اونم تو آسمونها کار گذاشتم
توماس توهراتاق چراغ روشن کرد نمیدونیدچقدر کمک به من کرد
تودنیا هیچ کی بی چراغ نبوده یااگرهم بوده توباغ نبوده
خدابرای حاجی آتش افروخت دروغ چرایه کم براش دلم سوخت
طفلی توباورش چه قصرها ساخته اما به اینجا که رسیده باخته
یکی میاد یه هاله ای باهاشه چقدربهش میاد فرشته باشه
اومدرسیدودست گذاشت رودوشم دهانشو آورد کنار گوشم
گفت توکه کلت پر قورمه سبزیست وقتی نمی فهمی بپرسی بدنیست
اونکه نشسته یه مقام والاست مترجم،رفیق حق تعالی ست
خود خدا نیست نماینده شه مورد اعتمادشه بنده شه
خدای لم یلد که دیدنی نیست صداش بااین گوشها شنیدنی نیست
شما زمینیها همه اش همینید اونور میزی رو خدا می بینید
همینجوری میخواست بلندشه نم نم گفت پاشو که باید بری جهنم
وقتی دیدم من هم گرفتار شدم دادکشیدم یه دفعه بیدار شدم