شبی...

شبی بارسفربستی ورفتی

بلغزیداشکی ازچشم سیاهم

ودرآن لحظه ی آخر،

نگاهت طلاقی کردبابرق نگاهم

به یادم آمدآن روزی که شادان

کنار رود خوشبختی نشستیم

وپیمان وفا و دوستی را

به گرمی دل خورشیدبستیم

کنارهم جهان پرخطر را

خموش وساکت وآرام دیدم

وازگلزارزیبای محبت

 برای هم گلی ازعشق چیدیم

ولیکن این زمان دیری نپائید

که طاعون جدایی حمله ور شد

نگاهت رازچشم من ربودی

وقلبت مال یاردیگری شد

ازآن پس دشمنانم شادبودند...

که من ازدست دادم این نگینم

تورابادیگری دیدند وگفتند:

که بی غیرت ترین فردزمینم

به ظاهر پر زغوغای جوانی

ولیکن درحقیقت پیرپیرم...

بیا ای مهربانتر ازشقایق

مبادا بی کس وتنها بمیرم

تو می آیی وپیوند گسسته

ببندیم ازنو باآواز رودی

ومن فریاد خواهم زد،بمان

<<برای ماندنم تنها تو بودی>>

میلاد

میلادباسعادت اباعبدالله الحسین وروزپاسداررابه

تمامی وبلاگ نویسان ودوستان عزیزتبریک عرض

می کنم وامیدوارم همیشه موفق وپیروزباشید.

 

 

عکسهای عاشقانه

عکسهای عاشقانه

به نام دستای عاشقا...

یه روز می یای کنارم که وجود ندارم                                          

واسه توسنگ سیاهی  می شه تنها یاد گارم

یه روز می یای که د یره ، مرده یاد تونگاهم

کاش می دیدی در نبودت قصه حسرت وآهم

یه روز می یای که دیگه خاطرات معنا نداره

منم و چشمای ابری با یه قلب بی ستاره

یه روز می یای می بینی رنگ آسمون سیاهه

سهم من ازبا تو بودن تنها رد یک نگاهه

یه روزمی یای می بینی شمع عشقم شده خاموش

خاطراتمون تو غربت تک تکش شده فراموش

یه روزمی یای می بینی منم ویه قلب خسته

منم ود لی که روزی با غرور تو شکسته

یه روزمی یای می بینی رفته فصل با تو بودن

فصل خوب ازتو خوندن تا همیشه باتو موندن

یه روزمی یای که دیگه قصه ای ازما نموندن

شعله های قلب سنگینت لحظه ها مونو سوزندن

یه روزمی یای که دیگه خاطرات رفته زیادم

من شدم قصه ی برگی که ا سیر د ست بادم

یه روزمی یای میدونم ولی افسوس د یگه د یره

تا بیای ای نازنینم خاطراتمون می میره

لحظه ی رسید ن تو لحظه ی مرگ نگاهه                                                             تا بیای کنار قلبم آخر آرزومه

لب دریا

عصر ما عصر فریب
عصر اسمای غریبه
عصر پژمردن گلدون
چترای سیاه تو بارون
شهر ما سرش شلوغه
وعده هاش همه دروغه
آسموناش پر دوده
قلب عاشقاش کبوده
کاش تو قحطی شقایق
بشینیم تو یه قایق
بزنیم دل و به دریا
من و تو تنهای تنها
خونه هامون پر نرده
پشت هر پنجره پرده
قفسا پر پرنده
لبای بدون خنده
چشما خوئه سواله
مهربون شدن مهاله
نه برای عشق میلی
نه کسی به فکر لیلی
کاش تو قحطی شقایق
بشینیم تو یه قایق
بزنیم دل و به دریا
من و تو تنهای تنها
اونقده میریم که ساحل
از من و تو بشه غافل
قایق و با هم میرونیم
اونجا تا ابد میمونیم
جایی که نه آسمونش نه صدای مردمونش
نه غمش نه جنب و جوشش
نه گلای گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست
مثل اینجا آهنی نیست
پس ببین یادت بمونه
کسی هم اینو ندونه
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا


گل همیشه عاشق

به نام گل همیشه عاشق

تو نگاه خسته خاطره هامن به یه کوچه بن بست رسیدم

قصه آرزوهای سوخته رومیون ناله های باد شنیدم

توسکوت لحظه های بی کسی دنبال کلام عاشقی بودم

میون باغچه متروک دلم دنبال یک گل رازقی بودم

توی جاده های سرد خستگی فانوس آرزوهام شکسته شد

نگاهم تابی نهایت پرگرفت اما توی تنهایی ها خسته شد

حالا من موندم یاد خاطرات وقصه دل بستگی ها

منم ویه کوله بار سختی راه منم و دنیایی ازخستگی ها

منم و لبخند کمرنگ غروب منم و آواره های خاطره

منم و یه جاده بی انتها با نگاهی که هنوز منطقه طلوع یک مسافره

*******************

 

 

 

 

 

خسرو شکیبایی

خسرو شکیبایی بازیگر ارزنده سینما تئاتر و تلویزیون امروز صبح (۲۸ تیر) ساعت ۹ صبح در

سن ۶۴ سالگی به دلیل نارسایی قلبی ... دار فانی را وداع گفت... روحش شاد ...یادش

گرامی...