دیوانه مراکردی دیوانه خبرداری؟
سودائی غمت دارم مستانه خبرداری؟
عقل ودل ودینم بود،گرمای یقینم بود
دادم همه راازکف جانانه خبرداری؟
ای سرخ گل بستان،بگشادرباغ جان
خواهم که تورابویم مردانه خبرداری؟
باجان وتنم آسان آمیخته ای جانان
گرخودشده ام دیگربیگانه خبرداری؟
تامی نگرم درتوسرمست تومی گردم
چشم تومراگشته است میخانه خبرداری؟
گنج غم عشقت رادرسینه نهان کردم
گنج است به ویرانه ،دیوانه خبرداری؟
برطبل همی کوبند رسوایی من درکوی
ازعشق توام این سان دیوانه خبرداری؟
گرخندم وگه گریم نامت چوبه لب آرم
درعشق تومن گشتم افسانه خبرداری؟
باجان وتنی آسان آمیخته ای جانان
کزخویش شدم دیگربیگانه خبرداری؟
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۸۶ ساعت 22:47 توسط سعید
|